معرفی کتاب می دانم چرا پرنده در قفس می خواند
درباره نویسنده می دانم چرا پرنده در قفس می خواند (مایا آنجلو)
مایا آنجلو با نام مارگریت آنی جانسون متولد 4 آوریل 1928 در سنت لوئیس، میسوری، شاعر، نویسنده و فعال حقوق مدنی آمریکایی بود. او بیشتر به خاطر آثار زندگینامهایاش، بهویژه مجموعه هفت زندگینامهاش، که بر تجربیات کودکی، نوجوانی و بزرگسالی او متمرکز است، شهرت دارد. نوشته های آنجلو اغلب مضامین هویت، نژادپرستی و آزادی را بیان می کرد.
آنجلو دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت که با ضربه روحی مشخص شد. او در سن هشت سالگی توسط شوهر مادرش مورد آزار جنسی قرار گرفت که منجر به لال شدن او برای تقریباً پنج سال شد. با وجود این آسیب اولیه، آنجلو آرامش را در ادبیات یافت و شروع به رشد عشق به نوشتن کرد.
آنجلو در طول زندگی خود در حرفه های مختلفی از جمله به عنوان خواننده، رقصنده، بازیگر و فعال حقوق مدنی کار کرد. او دوست نزدیک و همکار رهبران برجسته حقوق مدنی مانند مارتین لوتر کینگ جونیور و مالکوم ایکس آنجلو بود.
برخی از برجستهترین آثار آنجلو شامل اولین زندگینامه او، «میدانم چرا پرنده در قفس میخواند» است که در سال 1969 منتشر شد. این کتاب به دلیل نمایش صریح مبارزات و انعطافپذیری دوران کودکی آنجلو مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. آنجلو در ادامه شش اتوبیوگرافی دیگر و همچنین مجلدات متعدد شعر، مقاله و نمایشنامه نوشت.
آنجلو علاوه بر دستاوردهای ادبی خود، در بسیاری از زمینههای دیگر پیشگام بود. در سال 1993، او شعر خود را به نام “در نبض صبح” در مراسم تحلیف ریاست جمهوری بیل کلینتون خواند و اولین شاعری شد که از سال 1961 این کار را انجام داد. او همچنین در طول زندگی حرفه ای خود جوایز و افتخارات متعددی از جمله مدال آزادی ریاست جمهوری را دریافت کرد. در سال 2011.
میراث مایا آنجلو همچنان الهام بخش خوانندگان و نویسندگان در سراسر جهان است. نثر و شعر قدرتمند او قلب میلیون ها نفر را تحت تأثیر قرار داده است و حمایت بی وقفه او برای عدالت اجتماعی و برابری اثری پاک نشدنی در فرهنگ آمریکایی بر جای گذاشته است. مایا آنجلو در 28 می 2014 درگذشت، اما سخنان و حکمت او به عنوان شاهدی بر انعطاف پذیری روح انسان زنده است.
چکیده کتاب
مقدمه
در استامپز به قدری تبعیض نژادی وجود داشت که کودکان سیاهپوست اصلا جایگاه نداشتند و به طور کامل میدانستند که سفیدپوستان از چه قماشی هستند؛ آگاه بودند که آنها انقدری با سیاهپوستان متفاوت هستند که باید از ایشان ترسید، ترسی توام با خصومت از طرف ناتوانان، ترس فقرا در برابر ثروتمندان، کارگران در برابر کارفرمایان، و ترس ژنده پوشان در برابر زرق و برق پوشان.
اینجا استامپز است یک شهر کوچک در آرکانزاس واقع در ایالاتمتحده، در دهه 1930 جمعیت اینجا از نظر مکان و نحوهی زندگی تقریبا به طور مساوی به دو گروه سیاهوسفید تقسیم شد. به گفتهی مایا آنجلو حتی در مسابقات نیز روابط بسیار کمی بین آنها بود، خانه های هر کدام از آنها در مناطقی جداگانه از شهر، مدارس، دانشگاه ها، فروشگاه ها و مکان های تفریحیشان نیز تفکیک شده بود؛ هنگام مسافرت قسمتهای جداگانهای از اتوبوس وقطار مینشستند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.